۱۳۸۷ فروردین ۱۳, سه‌شنبه

دلم تنگه

اسم سیزده بدر بد در رفته! یازده هم میتونه بد باشه. حتی صبح دوازدهم. وقتی که بعد از 10 ماه و 13 روز آشنایی برای اولین بار کسی رو میبینی که خیلی دوسش داری. وقتی می بینش که داره میره آتیش رفتنش تنت می سوزونه!!! هرچقدر هم آروم باشی بازم اون میره. و بازم تنهایی میاد سراغت. اما سعی کردم زیبا ترین بوسه ها رو تجربه کنم. دستای مهربونشو, تو دستم بگیرم. ولی بازم رفت. هرچی سعی کردم جولوی چشمای دیگران آبرو داری کنم انگار نمی شد. دل بی حیای من می خواست ابرو ریزی کنه. هر چی سعی کردم موقع رفتن ناراحت نباشم نمی شد. اینقدر ناراحت بودم که تا صبح یازدهم مدام کابوس میومد سراغم. دلم براش تنگ شده. ولی این چه رسمیه که عاشق همیشه تنهاست. ای کاش می شد سنت شکنی کرد بیا پیشم. دلم تنگه

هیچ نظری موجود نیست: