۱۳۸۷ فروردین ۲۰, سه‌شنبه

واسه تو نوشته بودم!

گرمه,هوا خیلی گرمه. تن گرم خورشید توجه منو بخودش جلب کرده. دیگه نای راه رفتن ندارم. لب هام خشکیدن و من فقط قطره ای آب میخواهم.
سرده, هوا خیلی سرده.کوران برف,شاخه های عریان درخت کنار حوضوسفید پوش کرده. پشت پنجره نشتم و با دستام بخار روی شیشه رو پاک می کنم و من فقط به یه چیکه آتش نیاز دارم .

هوا هم سرده و هم گرم . خورشید می تابه ولی دیگه توجهی به اون ندارم . شور و غریو باد و برف دست به دست هم دادن تا بدنمو کرخت و بی حال کنن. ولی من دستام گرمه و قلب من از همیشه محکم تر و قوی تر می تپه. این بار توجه من به تو جلب شده .و من رو به روی تو در حالی که دست هایت را محکم فشار می دم؛ بی حرکت ایستاده ام.
بدون اینکه به محیط اطرافم آگاه باشم فقط به ساحل چشمان تو نگاه میکنم و فقط می خوام بگم دوست دارم!!!

۱ نظر:

arash گفت...

سلام
مطلب قشنگی بود

مرسی که بهم سر زدی
راستی من وبلاگو به آدرس جدیدی منتقل کردم
http://menint.wordpress.com